شعر خنده دار

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    پسران آفتاب 1
    از این شب های بی پایان، چه می خواهم به جز باران که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده... به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت، دریغ از لکه ای ابری که باران را به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند نه همدردی، نه دلسوزی، نه حتی یاد دیروزی... هوا تلخ و هوس شیرین به یاد آنهمه شبگردی دیرین، میان کوچه های سرد پاییزی تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟ ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم ببار امشب! من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم. ببار امشب که تنها آرزوی پاک این دفتر گل سرخی شود روزی! ودیگر من نمی خواهم از این دنیا نه همدردی، نه دلسوزی، فقط یک چیز می خواهم! و آن شعری به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...

امکانات جانبی

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 39
    بازدید دیروز : 4
    بازدید هفته : 55
    بازدید ماه : 210
    بازدید کل : 11777
    تعداد مطالب : 6
    تعداد نظرات : 39
    تعداد آنلاین : 1


    ورود کاربران

      نام کاربری
      رمز عبور

      » رمز عبور را فراموش کردم ؟

    عضويت سريع

      نام کاربری
      رمز عبور
      تکرار رمز
      ایمیل
      کد تصویری

    آمار

      آمار مطالب آمار مطالب
      کل مطالب کل مطالب : 6
      کل نظرات کل نظرات : 39
      آمار کاربران آمار کاربران
      افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
      تعداد اعضا تعداد اعضا : 5

      آمار بازدیدآمار بازدید
      بازدید امروز بازدید امروز : 39
      بازدید دیروز بازدید دیروز : 4
      ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 4
      ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
      آي پي امروز آي پي امروز : 13
      آي پي ديروز آي پي ديروز : 1
      بازدید هفته بازدید هفته : 55
      بازدید ماه بازدید ماه : 210
      بازدید سال بازدید سال : 4251
      بازدید کلی بازدید کلی : 11777

      اطلاعات شما اطلاعات شما
      آی پی آی پی : 18.226.222.132
      مرورگر مرورگر :
      سیستم عامل سیستم عامل :
      تاریخ امروز امروز :

    چت باکس


      نام :
      وب :
      پیام :
      2+2=:
      (Refresh)

    تبادل لینک

      تبادل لینک هوشمند
      برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پسران آفتاب 1 و آدرس asemani72.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    خبرنامه

      براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    آخرین نطرات

      فائزه - سلام سعید نامرد شدی دیگه وبم نمیای؟؟؟
      عیدت مبارک - 1391/12/29
      قلم دار - سلام اين پيام يه ساعت بعد از پيام قبليه هنوز نت نيومدي؟
      زود به زود بيا
      درضمن تولدمم مبارك
      ممنون كه به فكرم بودي - 1391/12/6
      قلم دار - سلام اين پيام يه ساعت بعد از پيام قبليه هنوز نت نيومدي؟
      زود به زود بيا
      درضمن تولدمم مبارك
      ممنون كه به فكرم بودي - 1391/12/6
      قلم دار - سلام
      خوبي؟
      خيلي خوش حال شدم ميدوني يهو يادت افتاده بودم
      هي ميومدم سر ميزدم پيام نداده بودي برام افسردگي گرفتم گفتم ديگه نميرم سر بزنم
      خوبي ؟ چي كارا ميكني؟ - 1391/12/6
      قلم دار - سلام
      معلوم هست کجایی؟
      هی هرروز میام سر میزنم ببینم
      پیامامو خوندی جوابمو دادی یا نه ؟ - 1391/11/13
      قلم دار - سلام ممنون که برام دعا کردی - 1391/11/6
      قلم دار - سلام
      خوبی؟
      منو یادته ؟منم دلنوشته های یک قلم
      یه مدت بود که لوکس بلاگ مشکل داشت نیومدم بعدشم نتم قطع شد دیگه کلا نیومدم
      چند شب پیش یادت افتادم و همش توی گوگل دنبالت میکردم ولی متاسفانه پیدات نکردم توی یه سایت هم فریاد زدم دوستمو کسی ندیده اوناهم گفتن نه
      امشب یهو یادم افتاد که من توی لوکس بلاگ هم وبلاگ داشتم وااای خیلی خوشحالم از اینکه یافتمت کاری دیگه باهات ندارم فقط میخواستم بگم یادت افتادم و چقدر بد بختی کشیدم تا پیدات کردم
      خدا باید شفام بده - 1391/11/6
      mahsa - واییییییییییییییییی

      چی میتونم بگم؟ - 1391/10/3
      سجاد - - 1391/9/21
      fayaz - سلام ممنون که به وبم سر زدید
      جدا وبتون زیباست - 1391/5/25

    شعر خنده دار

    به نام خداوند ويروس گارد

    كنون رزم Virus و رستم شنو دگرها شنيدستي اين هم شنو
    كه اسفنديارش يكي Disk داد بگفتا به رستم كه اي نيكزاد
    در اين Disk باشد يكي فايل ناب كه بگرفتم از Site افراسياب
    چنين گفت رستم به اسفنديار كه من گشنه نون سنگك بيار
    جوابش چنين داد خندان طرف كه من نون سنگك ندارم به كف
    برو حال مي كن بدين Disk, هان! كه هم نون و هم آب باشد در آن
    تهمتن روان شد سوي خانه اش شتابان به سوي رايانه اش
    چو آمد به نزد Mini Tower اش بزد ضربه بر دكمه ي Pawerاش
    دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مر آن Disk را در Drive اش گذاشت
    نكرد هيچ صبرو نداد هيچ لفت يكي List از Root ديسكت گرفت
    درآن Diskديدش يكي File بود بزد Enter آنجا و اجرا نمود
    كزان يكDemo شد پس از آن عيان ابا فيلم و موزيك و شرح و بيان
    به ناگه چنان سيستمش كرد Hang كه رستم در آن ماند مبهوت و منگ
    چو رستم دگر باره Reset نمود همي كرد Hang و همان شد كه بود
    تهمتن كلافه شد و داد زد ز بخت بد خويش فرياد زد
    چو تهمينه فرياد رستم شنود بيامد كه ليسانس رايانه بود
    بدو گفت رستم همه مشكلش وز آن Disk و برنامه خوشگلش
    چو رستم بدو داد قيچي و ريش يكي ديسك Bootable آورد به پيش
    يكيToolkit اندر آنDisk بود بر آورد آن را و اجرا نمود
    همي گشت Hard,Toolkit اندرش چو كودك كه گردد پي مادرش
    به ناگه يكي رمز Virus يافت پي حذف امضاي ايشان شتافت
    چو Virus را نيك بشناختش مر از Boot Sictor برانداختش
    يكي ضربه زد بر سرش Toolkit كه هر Byte آن گشت هشتاد Bit
    به خاك اندر افكند Virus را تهمتن به رايانه زد بوس را
    چنين گفت تهمينه با شوهرش كه اين بار بگذشت از پل خرش
    دگر باره اما خريت مكن ز رايانه اما تو صحبت مكن
    قسم خورد رستم به پرر نگيرد دگر Disk از اسفنديار

     

     

    خواستگاری خر

    خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

    برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری

    خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان

    ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشکل

    خر از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد

    بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت

    خر همسایه را عاشق شدم من به زیبائی نباشد مثل او زن

    بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن

    به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه

    دو تا پالان خریدند پای عقدش یه افسار طلا با پول نقدش

    خریداری نمودند یک طویله همانطوری که رسم است در قبیله

    خر عاقد کناب خود گشائید وصال عقد ایشان را نمائید

    دوشیزه خر خانم آیا رضائی به عقد این خر خوش تیپ در آیی

    یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم به گل چیدن برفته

    برای بار سوم خر بپرسید که خر خانم سرش یکباره جنبید

    خران عرعر کنان شادی نمودند یونجه کام خود شیرین نمودند

    به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی

     

    حافظ

    نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس
    ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس
    گفتم: سلام حافظ  گفتا : عليک جانم
    گفتم: کجا روي؟ گفت والله خود ندانم
    گفتم : بگير فالي گفتا نمانده حالي
    گفتم: چگونه اي؟ گفت: در بند بي خيالي
    گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داري؟
    گفتا که مي سرايم شعر سپيدباري
    گفتم: ز دولت عشق، گفتا: کودتا شد
    گفتم: رقيب، گفتا: کله پا شد
    گفتم: کجاست ليلي؟ مشغول دلربايي؟
    گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايي
    گفتم: بگو، ز خالش، آن خال آتش افروز؟
    گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز
    گفتم: بگو ز مويش، گفتا که مش نموده
    گفتم: بگو، ز يارش، گفتا ولش نموده
    گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟
    گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون
    گفتم: کجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
    گفتا: خريده قسطي تلويزيون به جايش
    گفتم: بگو، ز ساقي حالا شده چه کاره؟
    گفتا: شدست منشي در دفتر اداره
    گفتم: بگو؛ ز زاهد آن رهنماي منزل
    گفتا: که دست خود را بردار از سر دل
    گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها
    گفتا: آژانس دارد با تور دور دنيا
    گفتم: بگو، ز محمل يا از کجاوه يادي
    گفتا: پژو، دوو، بنز يا گلف نوک مدادي
    گفتم که قاصدت کو آن باد صبح شرقي
    گفتا که جاي خود را داده به فاکس برقي
    گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره
    گفتا: به جاي هدهد ديش است و ماهواره
    گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد؟
    گفتا: به پست داده، آورد يا نياورد؟
    گفتم: بگو ز مُشکٍ آهوي دشتِ زنگي
    گفتم: سراغ داري ميخانه اي حسابي؟
    گفتا: آنچه بود از دَم گشته چلو کبابي
    گفتم: بيا دو تايي لب تر کنيم پنهان
    گفتا: نمي هراسي از چوب پاسبانان؟
    گفتم شراب نابي تو دست و پا نداري؟
    گفتا که جاش دارم وافور با نگاري
    گفتم: بلند بوده موي تو آن زمان ها
    گفتا : به حبس بودم اَز ته زدند آن ها
    گفتم: شما و زندان؟ حافظ ما رو گرفتي؟
    گفتا: نديده بودم هالو به اين خرفتي


    تاریخ ارسال پست: ساعت: :
    می پسندم نمی پسندم